وسلام...
نمی دونم چرا هر وقت می خوام چیزی بنویسم فکر می کنم زوده،
نمی دونم شاید هیچ وقت دیر یا زود نباشه اما اینو می دونم که اگه
چیزهایی رو که می نویسم فقط برای دل خودم بود وضع فرق می کرد
اما حالا که می خوام نوشته هام رو با شما تقسیم کنم باید یک جور
دیگه بنویسم. اما دلم می خواد شما هم منو ازنظرات و پیشنهاداتتون
بی اطلاع نگذارین.
راستی راستی...
یه چیزی داشت یادم میرفت،تشکر از خاله خاتون به خاطر مهربونی ها
و کمک هاش و امیدوارم تا ماه رمضون سال اینده بره به زیارت امام حسین
واگه تونست ارزوهای ما رو هم از امام بخواد...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۷ ساعت 11:20 توسط سفیدبرفی
|